واقعی باش اثر توماس دو آنسمبورگ، یک کتاب انگیزشی و فلسفی است که خواننده را به چالش می‌کشد تا خود را بی‌پرده و بدون فریب به جهان اطراف معرفی کند. این کتاب به‌جای ارائه نسخه‌های آماده برای موفقیت، از خواننده می‌خواهد تا با خود صادق باشد و از نقاب‌های اجتماعی که به‌طور ناخودآگاه به خود می‌زنیم، رهایی یابد. دو آنسمبورگ در این کتاب نه‌تنها به انتقاد از ساختارهای اجتماعی می‌پردازد، بلکه به جست‌وجوی حقیقت درونی انسان دعوت می‌کند. در واقعی باش، نویسنده بر اهمیت صداقت با خود و دیگران تأکید می‌کند. او به‌وضوح نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با درک و پذیرش خود، از محدودیت‌ها و ترس‌هایی که به‌طور اجتماعی به انسان تحمیل شده، عبور کرد. این کتاب به‌ویژه در دنیای مدرن که پر از روابط سطحی و نمایشی است، نوری بر مشکلات انسان معاصر می‌افکند و از مخاطب می‌خواهد که به‌جای زندگی در نقش‌های اجتماعی تحمیل‌شده، زندگی‌ای اصیل و واقعی بسازد. این کتاب به‌طور مؤثری از مفاهیم روان‌شناختی و فلسفی استفاده می‌کند تا به خواننده این نکته را بفهماند که برای رسیدن به آرامش درونی، نیاز است تا از تقلید و پیروی از دیگران دست برداریم و به مسیر خودمان برویم. دو آنسمبورگ به‌طور ملموس و با زبان ساده، آموزه‌هایی را بیان می‌کند که می‌تواند در زندگی روزمره کاربردی باشد و فرد را به رشد فردی و خودآگاهی هدایت کند. در نهایت، واقعی باش کتابی است که به خواننده این فرصت را می‌دهد تا از دنیای ساختگی بیرون بیاید و به‌طور واقعی و عمیق‌تری با خود و جهان پیرامونش ارتباط برقرار کند. این کتاب نه‌تنها برای کسانی که به دنبال رشد شخصی هستند، بلکه برای هر کسی که خواهان تغییر در زندگی و رویکردهایش است، ضروری و تأثیرگذار است.

نقد کتاب : در این کتاب، منظور من از خوب بودن یا خشنودی، خوب بودن نگرش حاصل از یک اشتیاق قلبی نیست. چیزی که من آن را: آرزوی عمیق شادمانه مشارکت داشتن و نثار در آسایش دیگری می‌نامم. کاملا برعکس «خوب بودنی» که من توصیف می‌کنم، خوب بودن از ترس طرد شدن است، ترس از دست دادن، ترس از #انتقاد، ترس از ابراز هویت خود. چنین خوب بودنی اغلب یک نقاب مرده است که صدای حقیقت و سرزندگی را خفه می‌کند.پشت این نقاب مبهم خوب بودن رضایتمندانه، به‌ سادگی ممکن است به زندگی در رابطه‌ای کم‌رنگ و بی‌جان عادت کنیم و آن را به‌ اشتباه جایگزین تعاملات انسانی واقعی، زنده و صمیمانه کنیم… مارشال روزنبرگ از این آدم‌ها به عنوان «انسان‌های خوب مرده» نام می‌برد. فاقد هویت، فاقد حضور و فاقد زندگی.«اگر برای تأثیرگذاری ارتباط بدون خشونت در بهبود روابط انسانی در هر سطحی، نیاز به دلیل دیگری داشته باشیم، این کتاب همان دلیل است.»

کتاب ;واقعی باش ; نوشته توماس دو آنسمبورگ، به موضوعاتی چون صداقت، هویت و حقیقت در زندگی انسان‌ها می‌پردازد. این کتاب با استفاده از مثال‌های واقعی و داستان‌های ملموس، به مخاطب کمک می‌کند تا بتواند با خود و اطرافیانش به گونه‌ای صادقانه‌تر و واقعی‌تر ارتباط برقرار کند. این نویسنده با تسلط بر زبان و سبک خاص نوشتاری خود، قدرت کلمات را به خوبی به تصویر کشیده و مخاطب را به چالش می‌کشد تا خود را در آینه ی حقیقت یابد. یکی از نقاط قوت این کتاب، نوع نگاه خاص آن به مفهوم واقعیت است. دو آنسمبورگ به طور مستمر در تلاش است تا نشان دهد که واقعیت فراتر از آن چیزی است که صرفاً با چشم دیده می‌شود. او با اشاره به تجربیات شخصی و داستان‌های زندگی دیگران، بر اهمیت شناخت خود و پذیرش نقاط قوت و ضعف خود تأکید می‌کند. این رویکرد، در دنیای امروزی که گاهی اوقات انسان‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران به ایجاد تصاویری نامعقول از خود می‌پردازند، می‌تواند بسیار الهام‌بخش باشد. نویسنده با دعوت از خوانندگان به کشف واقعیت‌های درونی خود، آن‌ها را به تغییر و رشد شخصی ترغیب می‌کند. نقد دیگری که می‌توان به این کتاب وارد کرد، شاید کمبود تنوع در ارائهٔ مثال‌ها و داستان‌ها باشد. اگرچه داستان‌ها و تجربیات بیان‌شده عمیق و آموزنده هستند، اما در برخی موارد ممکن است تکرار شوند و خواننده را به تکرار یکنواختی سوق دهند. به علاوه، برخی از بخش‌های کتاب ممکن است به دلیل عمق تفکر و تحلیل‌های فلسفی، برای بسیاری از خوانندگان جوان کمی دشوار باشد. با این حال، واقعی باش با زبان ساده و شیرین خود، به راستی می‌تواند در مسیر خودیابی و رشد فردی کمک کند و در نهایت، اثری ارزشمند برای آنانی باشد که به دنبال شناخت و درک بیشتر از خود و جهان پیرامون خود هستند.

روان بود. و میتونم بگم به تمام نقاط ضعف شخصیتی که همه‌ی ما به نوعی درگیرش هستیم ولی معمولا بهش توجهی نمیکنیم و همونا باعث دور شدنمون از موفقیت فردی میشه اشاره شده و راهکار‌های عملی مفیدی در این کتاب ارائه شده.